گناباد از صفوي تا پهلوي

بين سالهاي 914 تا 916 هـ. ق ازبك ها يكه تاز خطه قهستان و از جمله گناباد بودند اما در سال 916 ق. شاه اسماعيل صفوي حاكميت صفويان را در اين منطقه برقرار كرد و از آن پس به مدت حدود 5/2 قرن اين منطقه تحت حاكميت صفويان بود اما فارغ از فتنه ازبكان نبود. كشمكشهاي مداوم صفويه و ازبكها و دست به دست شدن قهستان و گناباد بين آنها حكايت از نا آرامي و وخامت وضعيت اجتماعي گناباد و مناطق پيرامون آن در بخشي از دوران صفويه دارد. به عنوان مثال در اواخر قرن دهم هجري «سليمان خليفه تركمان» بر شهرهاي تون و طبس و گناباد حكم مي رانده و از سال 997 ق .كه سليمان خليفه به دست ازبكها به قتل رسيد تا سال 1007 هـ.ق حكومت قهستان و گناباد در دست «يتيم سليمان» بود. در اين سال عباس صفوي به خراسان آمد و ازبكهاي شيباني را از خراسان بيرون راندو در آرامش نسبي گناباد،‌خواف و باخرز در اختيار «محراب خان قاجار» قرار گرفت. (تاريخ عباسي ، صص 84 ـ 43) با وجود ناآرامي هاي متعدد، گناباد ‌در عصر صفويه نيز از نظر علمي و فرهنگي و هنري دوران درخشاني داشته است و انديشمندان بزرگي نيز در اين دوران از اين ديار سر برآورده اند. مدرسه نجوميه در مقابل مسجد جامع گناباد در كوي شرقي از بناهاي اين دوره است كه بعدها در زمان قاجار مرمت شده است. نجوميه يكي از مدارس متعدد گناباد بوده كه تربيت و آموزش دانشمندان و فرهيختگان گناباد را بعهده داشته است.

در اين دوران گناباديها در علم نجوم گوي سبقت را از ديگران ربوده بودند. «شاردن» سياح فرانسوي در سفرنامه معروفش نوشته است: «همه منجمين ايران، دست كم بزرگان آنان از ايالت خراسان، از بلده كوچك گناباد و از يك خانواده مشهور كه منجمين بزرگي از آن برخاسته اند بودند… دانشمندان معروف فلكي ايران طي ششصد هفتصد سال اخير همگي از سرزمين خراسان بوده اند و شاهنشاه ايران جز اختر شماراني كه در گناباد زاده شده و پرورش يافته باشند كس ديگر را به خدمت نمي پذيرد» (شاردن، ژان ـ سياحت نامه شاردن 127 تا 126)

ملامظفر منجم و فرزندان او «محمدتقي» و «ميرزاشفيع» و فرزند «محمدتقي منجم» به نام محمدرضا و فرزند او «محمدعلي»، مظفرثاني همگي از منجمين برجسته دوران صفويه بوده و مورد توجه خاص پادشاهان بوده اند.

در علم طب نيز در اين دوره از «ابوالفتح جنابدي (از پزشكان معروف زمان شاه اسماعيل) و «سلطانعلي گنابادي» صاحب كتاب دستورالعلاج (تأليف 933 ق) مي توان يادكرد. چنانكه در بين مورخين معروف اين زمان «اميربيك جنابدي» صاحب روضه الصفويه و در ميان اديبان و خوشنويسان اين عصر «خواجه اختيارالدين منشي گنابادي» از جايگاه بسيار رفيعي برخوردار بوده اند.

همچنين نستعليق نويساني مانند «شتابي جنابدي» و «محمدافضل بيلندي» در عالم هنر در اين دوران درخشيده اند. علاوه بر آن شخصيتهاي بزرگ مانند «قطب الدين ميرحاج ، عارف و سالك و شاعر اهل بيمرغ متوفي 923 هـ ق و «قاسمي گونابادي» شاعر معروف عصر صفويه و صاحب ديوانهايي مانند طهماسب نامه، شاهنامه ماضي،‌شاهرخ نامه و «گوي و چوگان» و زبده الاسرار از بزرگان شعر و ادب در اين دوران بوده اند.

گناباد در دوران صفويه از نظر معماري نيز بسيار پيشرفته و غني بوده و بناهاي خير و عام المنفعه فراواني در آن ساخته شده است كه از جمله آنها مسجد جامع جويمند (1040 ق)، آب انبار قلعه جويمند (1072ق.)، مسجد جامع بيلند (1069 ق)، آب انبار پائين بيلند (1096 ق)، كاروانسراي بيلند (1082 ق) و بقعه امامزاده احمدبن موسي (ع) در روستاي بيمرغ را مي توان نام برد كه ظاهراً مهمترين آنها مسجد جامع جويمند است كه بيانگر رونق و آباداني جويمند (مركز فعلي شهر گناباد) در اين زمان  مي باشد.

كاخك هم در اين عصر از موقعيت ويژه اي برخوردار بود و به خاطر وجود امامزاده محمدعابد كانون توجه سلاطين صفوي و محل هنرنمايي معماران و هنرمندان بوده است . بقعه امامزاده سلطان محمدعابد، مسجد جامع علياي كاخك،‌آسيابها و قلعه كاخك از جمله آثار دوران صفويه در گناباد بوده اند كه البته در اثر زلزله ويرانگر 1347 شمسي  برخي از اين آثار از جمله مسجد جامع تخريب شدند.

در روستاي متروكه عمراني واقع در 20 كيلومتري شمال گناباد نيز مجموعه معماري شامل مسجد،‌حمام،‌آب انبار و كاروانسرا وجود دارد كه بر اساس كتيبه موجود در سال 1030 يا 1042 ق ساخته شده و حاصل بذل همت شخصي بنام «شاه محمد» بوده است. (لباف خانيكي،‌رجبعلي، 1374)

مقارن سالهاي آخر صفوي و دوراني كه نابساماني و فترت حكومت مركزي ايران را فرا گرفته بود، گناباد جزو قلمرو ملك محمود سيستاني بود كه در سال 1132 هـ ق علم طغيان برافراشته بود. ظاهراً‌بعد از ملك محمود سيستاني شخصي بنام پيرمحمد از طرف «رضا قلي خان» سردار خراسان بر گناباد حكومت مي كرد. (لباف خانيكي، 1383، ص 59)

نادرشاه افشار كه در سال 1148 ق به سلطنت رسيد حكومت تون و طبس را كه گناباد را هم شامل مي شد به يكي از رؤساي طايفه زنگويي واگذار كرد. طايفه زنگويي از اعراب منطقه بوده و حاكمان آن طايفه تا اواسط قرن 13 ق بر اين مناطق فرمانروايي مي كردند»

تنها اثر بجاي مانده از اين دوران آب انباري در قلعه كاخك است كه به سعي «حاجي محمدعلي» در سال 1198 ق ( دوران حكومت شاهرخ افشار)‌ساخته شده و نشانه اي بر آباداني كاخك در آن زمان است.

با مرگ نادرشاه در سال 1161 ق يكي از سرداران او با «عليمردان خان زنگويي» حاكم وقت منطقه تون و طبس و گناباد، در كاخك گناباد وارد جنگ سختي شد كه در نتيجه آن عليمردان خان كشته شد و گناباد به تصرف افغانها درآمد (تاريخ وقايع و سوانح افغانستان ص 34 تا 41) يكي از علماي معروف اين دوره در كاخك نيز «ملامحمدابراهيم كرباسي كاخكي» بود كه از غناي علمي بسيار برخوردار بوده و صاحب تأليفات متعددي بود كه رساله ارشاد،‌رساله عمليه، شوارع الهدايه الي شرح الكفايه ـ منهاج الهدايه الي احكام الشريعه، اشارات الاصول،‌ايقاضات و … جزو آثار ايشان مي باشد. وي در سال 1261 ق در اصفهان دار فاني را وداع گفت.

در اوايل قرن سيزدهم قمري ايل شيباني كه با قاجاريه مخالفت مي كردند گناباد و ترشيز (كاشمر و بردسكن) را گرفته تا حدود سبزوار پيش رفتند وشيبانيها كه حاكم طبس بودند بر گناباد نيز حكم مي راندند و والي خراسان بر آنها نظارت عاليه داشت. در سرتاسر دوران قاجار گويا ناامني و هرج و مرج بر منطقه گناباد حاكم بوده و حكومت مركزي توان اداره امور منطقه و ايجاد امنيت در آن را نداشته است چنانكه صيدمحمدخان حاكم هرات و ملقب به «ظهيرالدوله» با سيصد سوار، ناحيه جنگل از توابع تربت حيدريه و گناباد و تون و طبس و زيركوه قاين را غارت كرد. (لباف خانيكي، 1383، ص 62)

حسني ها نيز كه ظاهراً افراد چپاولگري از ايلات جنوب بودند به كرات به روستاها شبيخون مي زدند و روستائيان را غارت مي كردند. يكي از گروههاي ديگري كه در اين منطقه به غارت و تعدي مي پرداختند تركمنها بودند كه اصطلاح تركمن تازي در گناباد از اين دوره بجاي مانده است.

در آخرين سالهاي حكومت قاجاريه،‌نيابت حكومت گناباد به عهده شخصي بنام «حاج حسنعلي بيك» دست نشانده حاكم طبس بود. بعد از او پسرش «حاج اسكندرخان» و پس از او پسر ديگرش اسماعيل خان ملقب به «مظفرالسلطان»‌نايب الحكومه گناباد گرديد و با «قوام السلطنه» كدورتي به هم رسانيد و در سال 1300 ش در گناباد با «كلنل محمدتقي پسيان» ملاقات كرد و به او قول همكاري داد. و همين سال «عباس خان سالار اشجع» از سران طوايف تيموري و هوادار كلنل محمدتقي خان پسيان به حكومت گناباد و خواف منصوب شد اما ديري نپائيدكه درگذشت. (لباف خانيكي،  1383ص 29)

در سال 1300 شمسي گناباد براي كلنل پسيان ظاهراً‌از نظر نظامي اهميت زيادي داشته است زيرا «سردار نصرت» تمركز عده اي نظامي در گناباد را جهت جلوگيري از يورش شوكت الملك به محمدتقي پسيان پيشنهاد داد و در 30 شهريور همان سال كلنل پسيان شخصاً‌به گناباد آمد. در اين زمان از قواي ژاندارمري شش اردو براي شش ناحيه تعيين شده بودند كه اردوي گناباد و خواف «برق» نام داشت و رياست آن با «سلطان عبدالرزاق خان سپهري» بود. (بيات، كاوه 1370 ص 275 )

در دوران قاجار هم عالمان و فاضلان متعددي از گناباد برخاسته اند كه از جمله مشاهير آنان مي توان «سيدميرزامحمدباقر گنابادي» مؤلف كتاب «زيج اصفهان» و از مشاهير علم نجوم و «حاج شيخ نجم الدين بيلندي» از اطباء معروف و وعاظ مشهور و از حاج شيخ نظام الدين بيلندي پدر شيخ محمدتقي بهلول و همچنين شيخ محمد بيلندي و حاج مدرس شهري نام برد كه هر كدام در جايگاه رفيعي بوده و از افتخارات گناباد بشمار مي آيند.

در زمان قاجار به دستور مقامات حكومتي گزارشهايي در خصوص موقعيت و نفوس نقاط مختلف كشور تهيه شد كه در ده جلد تحت نام مجموعه ناصري موجود است. كتابچه طبس و خواف و گناباد قسمتي از جلد دهم همين مجموعه است كه در آن نام و مشخصات روستاهاي منطقه آمده و براي اولين بار به معرفي جامعي از نقاط جمعيتي گناباد پرداخته شده است كه اين اثر در كتابخانه مشهورملك در تهران موجود است و فهرست مكانها و مشخصات آن نيز عيناً در كتاب ارزشمند گناباد: خاستگاه حماسه هاي پنهان اثر ماندگار استاد رجبعلي لباف خانيكي چاپ  گرديده است.

از حيث تجارت و داد و ستد نيز گناباد در دوران قاجاريه از اهميت و رونق فراواني برخوردار بوده است. شبكه گسترده راهها و رباطهاي متعدد بويژه در حوزه بجستان از جمله رباط فخرآباد، رباط قاسم آباد، و رباط زين آباد دلايل آن رونق و داد و ستد است. كاخك نيز در شمارمهمترين كانونهاي تجاري و صنعتي بود كه تا سال 1347 شمسي محصول مازاد منطقه براكوه گناباد و حتي روستاهاي حاشيه شمالي فردوس را به بازارهاي بزرگ عرضه مي كرد و نيازهاي صنعتي مردم آن منطقه و حتي بسياري از نقاط ديگر را برآورده مي كرد. كاروانسراي «حاج محمدآقا» در سمت شرقي مسجد جامع و رباط شاه عباسي در كنار دروازه زنجير از جمله نشانه هاي رونق اقتصادي كاخك بودند. كه البته آن رونق در اثر زلزله 1347 از ميان رفت. (لباف خانيكي،‌رجبعلي، 1377ص 27)

از دوران قاجار آثار متعدد معماري در سطح شهرستان گناباد بر جاي مانده است علاوه بر تعداد زيادي آب انبار و خانه هاي مسكوني،‌ابنيه ديگري مانند مسجد جامع روستاي كلات (1276 ق) مسجد جامع بيدخت (1204 ق) آب انبار و مسجد و حمام نوقاب،‌قلعه دژ ده ملا در نزديكي كاخك، يخچال كوثر در شمال شرق بيدخت و مسجد رباط قوژد تنها بخشي از اين بناهاي تاريخي هستند كه بيانگر اهميت و رونق گناباد در اين زمان مي باشند.

جهانگردان متعددي نيز تا قبل از سلطنت پهلوي به خطه گناباد سفر نموده اند كه البته اهداف مختلفي نيز داشته اند و گزارشها و شرح سفر و خاطرات خود را مكتوب نموده اند. از مهمترين جهانگردان اروپايي كه به گناباد مسافرت نموده اند مي توان به كلنل بيت (يك مقام ارشد ارتش انگليس)، ژنرال سرپرسي سايكس انگليسي،‌كلنل سي . ام . مك گرگر، اسكارفن نيدرماير اشاره كرد كه مطالب مبسوطي در خصوص گناباد و برخي توابع آن از جمله كاخك، كلات،‌ قوژد،‌ دلويي،‌ بيدخت و بجستان نوشته اند و در سفرنامه هاي آنان قابل مطالعه مي باشد.

برگرفته از کتاب گناباد از فرود تا فردا – تالیف دکتر محمدحسن هجرتی

درباره ی میثم هجرتی

همچنین ببینید

تاريخچه آموزش و پرورش نوين گناباد

در گناباد مدراس قديمي و تاريخي زيادي وجود داشته و قدمت برخي از آنها به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *