دومين سفر عمره ام زمانی پيش آمد که مسئوليت دانشگاه آزاد اسلامی گناباد را بر عهده داشتم.
در نمازخانه دانشگاه از بين داوطلبان عمره دانشجويی و کارمندی قرعه کشی کردیم. اساتيد يک نفر سهميه داشتند و کارمندان نيز يک نفر، وقتی که برای کارمندان قرعه برداشتيم نام يکی از خانم ها بيرون آمد. نوبت به اساتيد شد که با خود گفتم خدا کند نام شوهر همين خانم را که البته نمیدانستم داوطلب است در بيايد تا ايشان تنها نباشند.
اتفاقا نام همان آقا بيرون آمد! قرار بود اين زن و شوهر با کاروان دختران دانشجو اعزام شوند. زمان رفتن کاروان دختران يک ماه جلوتر بود. از آنجا که اين خانم حامله بود پزشک به او اجازه مسافرت نداده بود. شوهرش ناگريز بدون همسر و با کاروان خواهران رفته بود که بعدها اظهار میکرد خيلی معذور بوده است و در سفر باصطلاح حلاوتی نديده بود.
از آنجا که دوستان ديگر آمادگی نداشتند که به جای آن خانم بروند در آخرين روزهای قبل از پرواز به مسئول امور عمره دانشجويی دانشگاه گفتم:
اين سهميه را از دست ندهيد و حتما کسی بايد برود يا خود شما برو، ايشان گفت هيچکس از همکاران آمادگی ندارد. بنده به شوخی گفتم کاری نکنيد که مجبور شوم خودم بروم! او نيز موضوع را جدی گرفت و به مسئولين بالاتر اعلام کرد که نام اينجانب را درج کنند به هرحال کارهای مربوط به تشريفات اوليه بزودی انجام شد.
درهمان فرودگاه قبل از پرواز هزينه ها راپرداختم و با گروهی باصفا ازدانشجويان جوان همسفر شدم.
در حاليکه من هم 38 سال بيشتر نداشتم، اما بنده و روحانی کاروان مسن ترهای کاروان بوديم. با تجربه قبلی که داشتم سفر بسيار خوبی رقم زده شد.
اين بار با اين گروه جوان و روحانی پر تلاش گروه، علاوه بر اماکن مقدسی که معمولا زوار به آنجا می روند توفيق رفتن به جاهايی نظير حديبيه، غار ثور، موزه مکه، کارگاه پرده بافی کعبه و ساير اماکن تاريخی مکه و مدينه نيز حاصل شد.
در مکه و مدينه با دانشجويان طلبه دانشگاه علوم اسلامی هم اتاق بودم که بچه های با معنويتی بودند.
يکی از بهترين خاطرات اين سفر رفتن به غار ثور بود که البته چون در ساعات آفتابی روز به آنجا رفتيم و نماز ظهر را آنجا بوديم گرمای شديد تابستان بسيار آزاردهنده بود. تشنگی و عرق کردن زياد انرژی فراوانی را از گروه میگرفت. در مقايسه با غار حرا، برای رفتن به کوه ثور و غار ثور حداقل 2 برابر زمان برای پياده روی لازم است.
محل غار حرا، بسيار ديدنی است. سنگ بسيار بزرگی است که زير آن تا حدودی خالی است و همانند طشتی است که وارونه گذاشته باشند. يک ورودی از سمت بالا دارد که بايد به صورت کمر خم يا نشسته وارد شد. زير اين سنگ (همان غار) سه نفر می توانند همزمان به حالت دو زانو (حالت تشهد) بنشينند. ازساير اطراف صخره به ويژه سمت پايين آن فضاهای بازی وجود دارد. فقط درصورتی می توان بيرون را ديد که انسان سر خود را روی زمين بگذارد والا فقط هوا و مقداری نور وارد میشود.
غير از گروه ما تعداد زيادی زوار پاکستانی در آنجا مشغول نماز بودند و البته از آنها خواهش کردم که زودتر خارج شوند تا نوبت به دانشجويان ما برسد. به هرحال توفيق يافتيم که دو رکعت نماز مستحبی در اين غار نيز به جا آوريم .
روحانی کاروان می گفت: 12 سال قبل به اين غار آمده است ودر اين سفرفرصت بوده که با گروهی جوان و پرانرژی بارديگر به اين غار بيايد .
اين سفر به ويژه از اين جهت برايم بسيار خرسند کننده بود که در ماه رجب اتفاق افتاده بود و فرصتهای طلايی خوب و آرامش مناسبی برای اعمال و عبادت داشتم.