تاريخ گناباد در سده هاي 7 تا 10 هجري يعني زمانيكه غوريان، خوارزمشاهيان، ايلخانان، مولائيان، آل كرت و تيموريان در بخشهايي از ايران و از جمله بر اين ناحيه تسلط داشته اند، داراي فراز و نشيبهاي متعددي است.
با بررسي وقايع به نظر مي رسد كه گناباد در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجري كه زير لواي اسماعيليه از اهميت خاصي برخوردار شده بود مورد توجه و هجوم غوريان قرار گرفت.
شهاب الدين غوري پس از حمله به قهستان و گناباد و از آنجا كه در جنگ به هدف خود نرسيد در سال 597 ق در گناباد با بزرگان گناباد به صلح راضي شد و نماينده خود قاضي تولك را در گناباد گذاشت و به هرات رفت. اما گويا قاضي تولك نتوانست درگناباد غوريان را نمايندگي كند و مردم منطقه همچنان به بيگانه ستيزي خود ادامه دادند تا جائيكه در سال 601 ق ملك علاء الدين غوري به قهستان و سپس به گناباد لشكر كشيد و قلعه كاخك گناباد را فتح كرد اما سلطه غوريان بر گناباد خيلي به درازا نكشيد و بعد از غوريان، خوارزمشاهيان بر منطقه گناباد حاكميت يافتند. آثار بجاي مانده و شواهد تاريخي دوره خوارزمشاهيان از جمله مساجد دو ايواني كه در گناباد و ساير نواحي قهستان ساخته شد دليلي واضح بر اهميت منطقه در اين دوره بوده است. مسجد جامع گناباد كه در سال 609 ق در مركز شهر جنابد ساخته شده بود از نوع مساجد دوايواني بوده و هم عصر مسجدهاي زوزن،سنگان، توس و فريومد است كه البته بعدها تغييراتي در آن داده شده است.
بر اساس نقل هاي تاريخي مدتي نيز ملوك آل كرت كه مركزيت حكومت آنان در هرات بوده ولايت گناباد را در دست داشته اند تا اينكه در اوايل قرن هشتم هجري در شمال خراسان خانداني از وابستگان مغول در صدد محكم كردن جاي پاي خود در قهستان به مركزيت گناباد برآمدند. بزرگ اين خاندان كه «امير مولاي» نام داشت در جنگي كه در سال 705 هـ ق ميان او و عليشاه (فرزند ملك نصيرالدين سيستاني) رخ داد غالب شد و منطقه به تصرف او درآمد. امير مولا در سال 705 يا 706 درگذشت و فرزندش امير عبدالله جانشين او شد و از آغاز قرن هشتم كه گناباد مركز قهستان شد اميرعبدالله مولايي تا حدود 50 سال در گناباد بود و بر شمال قهستان حكمراني مي كرد. مرگ او را برخي 752 قمري و برخي پس از آن نوشته اند (خوافي، فصيح احمد،مجمل فصيحي 1346 ص 78)
جانشين اميرعبدالله مولايي فرزندش «اميرمحمد بيگ» بود كه بعدها يكي از مريدان شيخ حسن جوري شده و به تشيع گرائيده است. محمد مولاي (اميرمحمد بيگ) هم از گناباد بر منطقه قهستان فرمانروايي داشته است. بعد از او فرزند ديگر اميرعبدالله به نام ستلمش (Satlamesh) بود كه در سال 759 ق. در جنگ با «ملك حسين كرت» كشته شد و بر اساس نقل هاي تاريخي فردي به نام شيخ محمود كه در جناباد اقامت داشت در ترغيب ستلمش به جنگ و كشته شدن او نقش داشته است كه تفصيل واقعه دركتاب “گناباد، خاستگاه حماسه هاي پنهان” به نقل از تاريخ حبيب السير آمده است (لباف خانيكي، 1383 ص 47)
بعد از ستلمش برادرزاده خردسالش بنام «اميرعلي پادشاه» در گناباد به حكومت رسيد و بعد از او حكومت قهستان به مركزيت گناباد به «اميرجعفربيك» رسيد و در نهايت «ملك معزالدين حسين كرت» با يورشهاي مكرر به گناباد بر او چيره شد و خاندان مولايي را برانداخت و صاحب قلمرو مولائيان شد. (شبانكاره اي،مجمع الانصاب ، ص 321 تا 322)
وضعيت گناباد در عصر مولائيان را حمدالله مستوفي در كتاب ارزشمند نزهت القلوب به تفصيل آورده است. از آثار تاريخي دوره مولائيان و آل كرت نيز مي توان حداقل دو اثر باقيمانده در گناباد (مقبره جغتين در گيسور و بناي امام زاده احمد جوانمرد در ديسفان) را مشاهده كرد.
در سال 783 ق. قلمرو آل كرت و از جمله گناباد به تصرف تيموريان درآمد و ميران شاه فرزند تيمور بر آن مسلط شد (ظفرنامه شامي، ص 81)
در سال 799 ق. گناباد به فرزند ديگر تيمور يعني شاهرخ سپرده شد و از سال 807 كه پدرش تيمور درگذشت تا سال 850 هـ كه خودش وفات يافت بر اين منطقه حاكميت داشت ولي مركز حكومت شاهرخ شهر هرات بود.
در دوره تيموريان نيز گناباد رجال و مشاهيري داشته است كه از جمله آنها مي توان «محمد كاخكي» نوازنده چيره دست دربار تيموريان و «سيد زين العابدين گنابادي» از سياستمداران بنام و از ملازمان اميرتيمور را نام برد. سيد زين العابدين گنابادي در هنگام تصرف شيراز هم ملازم تيمور بود و از آنجا كه ارادتي خاص به حافظ داشت خواجه حافظ را به نزد تيمور برد. اميرتيمور به حافظ گفت: «من به ضرب شمشير همه روي زمين را خراب كردم تا سمرقند و بخارا را آباد كنم و تو آنرا به يك خال هندو مي بخشي؟» خواجه حافظ بالبداهه جواب داد:«به واسطه اين بخشندگيها است كه بدين فقر و فاقه افتاده ام! «اميرتيمور خنديد و براي حافظ وظيفه لايقي معين كرد (لطائف الطوائف، ص 222) سيد زين العابدين بين سالهاي 826 و 829 وزارت شاهرخ تيموري را عهده دار بود. دو فرزند سيدزين العابدين به نامهاي «مرتضي اعظم عزالدوله» و «سيدعمادالدين محمود» نيز از ملازمان سلطان و صاحب منصبان اين دوره بوده اند كه شرح حال و زندگي آنان در كتاب تاريخ و جغرافياي گناباد و ساير كتب تاريخي به تفصيل آمده است.
بر اساس نقل جغرافيدان مشهورخوافي «حافظ ابرو» گناباد در اين زمان ناحيه اي بزرگ و داراي بيست روستاي مشهور بوده است كه تفصيل آن در كتاب ايشان آمده است. (رجوع كنيد به كتاب جغرافياي تاريخي خراسان نوشته حافظ ابرو، ص 28)
از حدود سال 850 قمري تا سال 875 ق. كه سلطان حسين بايقرا به حكومت رسيد اوضاع اين منطقه بسيار مغشوش و نابسامان بوده تا جائيكه عده اي ناگزير به ترك منطقه شده اند و به كرمان مهاجرت كردند.
در دوران سلطانحسين بايقرا كه مركز حكومت او هرات بود و بر مناطق قهستان از جمله گناباد فرمانداري مي كرد و همواره يكي از فرزندان او به عنوان حاكم منطقه در شهر قاين مستقر بود اوضاع تا حدودي سامان يافت ليكن با مرگ او خراسان دوباره دچار آشوب شد. براي مدتي كوتاه ازبكان بر منطقه مسلط شدند و حاكم منطقه نيز اگر چه استقامت و پايداري و مقابله قابل توجهي نمود اما در نهايت روانه غرب كشور شد و به شاه اسماعيل صفوي پيوست و به اين ترتيب حكومت تيموريان نيز از منطقه برداشته شد.
از جمله آثار بجاي مانده از زمان تيموريان در حوالي گناباد مي توان علاوه بر مسجد جامع بجستان بناي آرامگاه منسوب به ابومنصور ريابي در روستاي رياب گناباد را مشاهده كرد.
برگرفته از کتاب گناباد از فرود تا فردا – تالیف دکتر محمدحسن هجرتی