(هجرتی هجرت کرد …) به قلم آقای صادق ایزدی گنابادی

خبر کوتاه اما سنگین و سخت بود. دکتر هجرتی بر اثر سکته قلبی در گذشت. خیلی دوست داشتم که لحظه ای بعد این خبر تکذیب شود، اما مثل اینکه تکذیبی در کار نیست و باید مرگ دکتر هجرتی را باور کرد و برایش سوگنامه ای نوشت. بعضی ها معترض اند که ما ایرانی ها مرده پرستیم. به کل همدیگر را در زندگی فراموش کرده ایم همینکه واقعه ی مرگ برایمان اتفاق می افتد، تجلیل ها و آیین ها براه می افتند.
از یک جهت من این حرف را قبول دارم که چرا در زندگی به یاد هم نیستیم، اما از طرفی تجلیل ها و آیین ها نیز بعد از مرگ را لازم می دانم و اتفاقا اعتقادم این است که در مرگ آدم ها بیش از زندگی باید نوشت و تجلیل کرد.

چون آیین های بعد از مرگ، سالروز و سالگرد و … آیین های هستند که ما را آماده پذرش واقعیتی به نام مرگ می کنند و نوشتن و گفتن نیز در خصوص افراد بعد از مرگ توجیه فراتر از منطق دارد.
مرگ آدم را به پایان و کمال می رساند و بهتر و کامل تر و بدون دغدغه و نگرانی می توان درباره میرنده نوشت. چون تمام پرونده اش پیش روی شماست و شما با علم به این که چیزی بر این پرونده اضافه نخواهد شد می نویسید و چنین فرصتی را فقط مرگ در اختیار شما قرار می دهد.
دکتر محمدحسن هجرتی سال ها بر کرسی دانشگاه آزاد اسلامی گناباد تکیه داشت و برای منی که از دور او را می شناختم مصداق مرد عمل بود. در طول دوران مدیریت خود تا جایی که توانست ساختمان ساخت، حتی شنیدم یک بار ماشین خود را فروخته تا بتواند ساختمان و پروژه ای را از آب و گل بر آورد و به سر و سامان برساند.
یکی از نگهبانان قدیم دانشگاه آزاد می گفت : مصالح ساختمانی برای دانشگاه آورده بودند، شب ساعت یک بامداد بود که باران آمد، ما رفتیم که از مصالح ساختمانی سری بزنیم و وقتی آنجا رسیدیم دیدیم دکتر هجرتی با بیل مسیر آبی را که زیر سیمان ها می رفت تغییر می داد و مثل یک پروانه دور سیمان ها و آجرها می گردید.
به قول بعضی ها که از نزدیک هجرتی را می شناسند او مرد کینه توزی نبود و خیلی زود برای تشکیل پروانه انضباطی دانشجویان دست به قلم نمی شد. بد و بیراه ها را از از پشت تریبون می شنید و یا با منطق جواب می داد و یا هم با شوخی و تکه پرانی مسئله را ختم به خیر می کرد و همین روحیه تحمل وی بود که در آن زمان چندین نشریه دانشجویی فعال بوند که در آنها مستقیم از مدیریت دانشگاه انتقاد می کردند و دکتر تا جایی که می توانست سنگی جلو انتشار این نشریه ها نینداخت.
مرحوم هجرتی دغدغه منطقه ای داشت و این صفت کمی نیست، بعضی ها وقتی به آب و نانی رسیدند گوشه ی خلوتی می جویند و به بهره گیری از دنیا دل خوش می کنند اما هجرتی دغدغه داشت، برای محل و منطقه خود کتاب نوشت و حتی چهار سال پیش وارد گود انتخابات مجلس هم شد و اتفاقا رای مناسب خویش را از مردم دریافت نکرد که البته در جامعه ای که آراء تحت تاثیر هزار مسئله واقع می شود، رای نازل هجرتی در انتخابات نمی تواند به شکل واقعی انعکاس نظر مردم نسبت به او باشد.
دکتر هجرتی مرد صریحی بود و انتقادهای تندی را بعد از انتخابات نسبت به دولت و حتی مسئولان محلی مطرح کرد و جرات این را نیز داشت که پای نوشته های خود امضایش را بیندازد.
یکی از انتقادهای تند آن مرحوم در نامه ی گناباد باعث شد که آن شماره نامه به طرز عجیبی به فروش برود تا جایی که هنوز فکر کنم این رکورد در مورد نامه ی گناباد شکسته نشده است.
بهرحال دکتر محمدحسن هجرتی رفت و ما نیز دیر یا زود خواهیم رفت برایش رحمت و غفران الهی درخواست می کنم و امید است ما نیز که رفتیم دعای خلق پشت سرمان باشد.

منبع: وبسایت گناپا – 6 دی ماه 1390

درباره ی میثم هجرتی

همچنین ببینید

تاريخچه آموزش و پرورش نوين گناباد

در گناباد مدراس قديمي و تاريخي زيادي وجود داشته و قدمت برخي از آنها به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *